به‌تر.

زندگی جیورجیو آرمانی (Giorgio Armani) از جمله مواردی هست که برای من الهام‌بخش‌‌ه و موارد مهمی برای تامل و تفکر داره. این فرد که در سال ۱۹۳۴ به دنیا اومده، در سال ۱۹۵۰ وارد دانشگاه میلان می‌شه تا پزشکی بخونه. پس از سه سال از این رشته بیرون می‌ره و وارد ارتش می‌شه و دو سال در اون‌جا می‌گذرونه. پس از اون دوره در یکی از فروشگاه‌های زنجیره‌ای ایتالیا (La Rinascente) که در حیطه‌ی کفش و لباس فعالیت داره مشغول به فروشندگی می‌شه. در همون سال‌ها مسئولیت نمایش محصولات جدید شرکتی دیگر (Marimekko) در زمینه‌ی لباس و وسایل خانگی رو هم به عهده می‌گیره و در این کار پیش‌رفت می‌کنه تا به مسئول فروش محصولات مردانه‌ ارتقا پیدا می‌کنه. چنین فعالیت‌هایی منجر به افزاش تجربه و گسترش دید آرمانی در ارتباط با بازاریابی در حیطه‌ی مد می‌شه. در اواسط دهه‌ی ۶۰ میلادی، آرمانی به همکاری با کمپانی دیگری (Cerruti 1881) جهت طراحی لباس‌های مردانه مشغول می‌شه. این در حالی بوده که آرمانی در همون سال‌ها مشغول به همکاری به شکل freelance  با نزدیک به ده تولیدکننده‌ دیگر بوده و این موضوع نزدیک به یک دهه ادامه داشته. در نهایت، در انتهای دهه ۶۰ میلادی و پس از آشنایی آرمانی با گالئوتی (Galeotti)، هم‌کاری این دو شخص شکل می‌گیره. طی این هم‌کاری، گالئوتی سعی می‌کنه آرمانی رو جهت تاسیس دفتری در میلان ترغیب کنه و این اتفاق در سال ۱۹۷۳ رخ می‌ده. جالب این‌جاست که آرمانی تاسیس دفتر و استخدام کارمندش رو با فروش ماشین‌ش آغاز می‌کنه. پس از این واقعه، آرمانی با چندین خانه‌ی مد شروع به همکاری می‌کنه و این موضوع منجر به ایجاد سبکی خاص در طراحی لباس‌هاش می‌شه و در انتها، برند آرمانی در سال ۱۹۷۵ شکل می‌گیره. در طول سال‌ها، برند آرمانی اون‌قدر رشد می‌کنه که آرمانی به موفق‌ترین طراح ایتالیایی تبدیل می‌شه.

اگر معیارهای بیرونی موفقیت رو رشد شغلی، توسعه‌ی کاری، کسب شهرت و افزایش درآمد بدونیم، آرمانی بدون شک یکی از موفق‌ترین افرادی هست که ما می‌شناسیم. با این حال، تاسیس این برند (و نه موفقیت کامل اون) ۲۰ سال پس از خروج آرمانی از ارتش و در ۴۱ سالگی رخ می‌ده و این در حالی بوده که هنوز شاهد موفقیت چشم‌گیر این برند نیستیم.

تحصیل در رشته‌های حیطه‌ی پزشکی برای من و بسیاری از اطرافیان‌م یک خطای ذهنی ایجاد کرده که حالا که مدتی نسبتا طولانی‌تر از یک لیسانس رو در دانش‌گاه گذرونده‌ایم، پس باید تا ابد در این حیطه بمونیم و بیرون اومدن ازش غیرممکن‌ه (sunk-cost fallacy). در عین حال، یکی از تصاویری که از رسانه و دنیای فعلی در ذهن اغلب ما نقش بسته این هست که باید در اوایل جوانی مسیرمون رو مشخص کنیم و در همون دوره به نتیجه برسیم. برداشت اشتباهی که در ذهن ما نقش بسته این هست که اگر به سی سالگی رسیدیم، دنیای شغلی ما به آخر رسیده و اگر تا اون زمان موفق نشدیم دیگر موفقیتی نخواهیم داشت. وجود افرادی مثل آرمانی به من این دید رو می‌ده که موفقیت الزاما در ۲۰ سالگی و با انصراف از دانش‌گاه هاروارد و ساخت Facebook (Mark Zcukerberg) رخ نمی‌ده. چنین افرادی در دنیا کم نیستند (زندگی‌ J. R. R. Tolkien هم به همین میزان خوندنی‌ه) اما لابه‌لای ترندها و اخبار گم می‌شن. در حقیقت، حالت طبیعی موفقیت بیش‌تر از اون‌که شبیه به زندگی زاکربرگ باشه، به زندگی آرمانی شباهت داره.

بدیهی‌ه که موفقیت جنبه‌های درونی هم داره که نیازمند بحثی جدا از این مطلب هست.

  • علی لطفی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی