به‌تر.

مسیر شغلی، بخش پنجم - چند صحبت پراکنده

سه شنبه, ۷ آذر ۱۴۰۲، ۰۹:۳۳ ب.ظ

مقدمه

قبل از نوشتن درباره‌ی این بحث، یک نکته رو لازم‌ه بگم که شاید بدیهی به نظر برسه، اما خیلی مهم‌ه و معمولا به سادگی فراموش می‌شه. این‌که شما در موقعیتی باشین که بتونین «مسیر شغلی» رو برای خودتون مشخص کنین و شرایط به‌تون این اجازه رو بده که شغلی رو «انتخاب کنین»، نشان از داشتن امتیاز و privilege هست. افراد زیادی هستن که «مجبور هستن» شغلی رو انتخاب کنن و گزینه‌ی تغییر مسیر و حتی گاهی اوقات فکرکردن به‌ش رو هم ندارن.

بخش اول

این تصور که برای هر فرد تنها «یک» مسیر مشخص و یک «راه درست» وجود داره، غلط‌ه. انتخاب‌های خوب متعددی برای شخصی که می‌خواد مسیر شغلی‌ش رو مشخص کنه هست و محدود به یک مورد نمی‌شه. هم‌چنین، تا حدی می‌شه گفت که در مسیر شغلی حیطه‌ی «غلط» معنی نداره. امروزه، حیطه‌های مختلف این‌قدر گسترده شده‌ان و حتی با هم ادغام می‌شن که می‌شه قسمتی مناسب از حیطه‌ای که فکر می‌کنیم غلط هست رو پیدا کنیم یا ازش به عنوان یک شاخه برای ورود به حیطه‌ای دیگه استفاده کنیم. برای رسیدن به چیزی که مناسب ماست، راه‌های متفاوتی برای طی‌کردن وجود داره.

درباره‌ی چراییِ اهمیت این موضوع بخشی از تجربه‌ی شخصی‌م رو می‌نویسم. من در دوره‌ی دانش‌جویی با این نگاه که دندان‌پزشکی مناسب من نیست، فعالیت در این حیطه رو به شکل کامل انکار می‌کردم. نگاهِ اشتباه مبنی بر این‌که اگر من به قسمتی از دندان‌پزشکی که درصد کمی از کل حیطه رو پوشش می‌ده علاقه‌مند نیستم (این‌که عدم علاقه‌ام به خاطر ضعف در سواد، شرایط محیطی و یا ذات خود کار هست هم موضوع مهم و قابل بررسی‌ای هست)، پس قراره در کل‌ش همین‌طور باشم. دندان‌پزشکی که به کار درمانی علاقه‌مند نباشه، می‌تونه در حیطه‌ی آموزش فعالیت کنه. می‌تونه در تحقیقات مسیرش رو پیدا کنه یا به صنعت ملحق بشه. حتی ترکیب دندان‌پزشکی با علوم کامپیوتر هم مسیر دیگه‌ای هست و این‌ها تنها چند مورد محدود هستن که من به‌ش اشاره کردم.

یکی از واکنش‌هایی که فرد می‌تونه به مشکل نشون بده، همین انکارش هست. این‌طوری بار رو از روی دوش خودش برای جست‌وجوی بیش‌تر در این حیطه برمی‌داره. ضعف در سواد رو به پشت پرده می‌رونه و مشکلاتی که صرفا به خاطر محیط بوده‌ان رو هم نادیده می‌گیره. گاهی اوقات ما به چیزی علاقه نداریم چون در اون خوب نیستیم، چون استاد مناسبی نداشتیم و یا چون تجربه‌ی بدی ازش داریم.

بحث دوم

یکی از خطاهایی که ممکن‌ه داشته باشیم، این هست که زمان‌های سخت حیطه‌ای که در اون فعالیت می‌کنیم رو با زمان‌های ایده‌آل یک حیطه‌ی دیگه مقایسه می‌کنیم. مشکلات رایج رشته‌ای که در حال تحصیل یا فعالیت در اون هستیم، احتمال رخ‌داد بالایی دارن. در عین حال، موفقیت‌های چشم‌گیر دیگر مسیرها احتمال پایین‌تری دارن، بعد از مدت‌ها درگیری با مشکلات رایج همون حیطه به وجود می‌آن و معیار خوبی برای تصمیم‌گیری نیستن. هر حیطه‌ای خواه‌ناخواه زمان‌هایی داره که کسل‌کننده هستن و شاید حتی تفاوت زیادی با بیگاری نداشته باشن. شما در یک آشپزخانه هم مستقیم به سرآشپز تبدیل نمی‌شین و شنیدن صحبت افراد موفق در این حیطه نشون می‌ده که چه مسیرهای نسبتا حوصله‌سربری رو طی کرده‌ان.

باز هم از تجربه‌ی شخصی مثال بزنم. به عنوان کسی که به تولید محتوا (content creating) علاقه داره، به اشتباه مشکلات حیطه‌ی دندان‌پزشکی رو با کانال‌هایی که میلیون‌ها دنبال‌کننده دارن مقایسه می‌کردم. بدون در نظر گرفتن این‌که امکان موفق‌شدن در مسیر تولید محتوا چه‌قدر هست و یا چه سختی‌هایی پیش رو داره و با چه مشکلاتی باید دست‌وپنجه نرم کرد، تنها نقطه‌ی نهایی رو می‌دیدم. انگار که برای فرار از مشکلات معمول یک رشته به شرایط رویایی رشته‌ی دیگه پناه ببرم و این من رو از فعالیت در این حیطه باز می‌داشت.

معیار تصمیم‌گیری نباید شرایط ایده‌آل یک رشته باشه. چرا که احتمال رضایت از هر شغلی که در اون مهارت دارید، درآمد کافی کسب می‌کنید و چالش‌هایی متناسب با توان‌تون در اختیارتون هست بسیار بالاست. اگر در نظر بگیریم که هر شغلی مشکلات خودش رو داره و ما در نهایت قراره با مشکلاتی دست‌وپنجه نرم کنیم، یکی از معیارهای انتخاب شغل می‌تونه این باشه که ببینیم با مشکلات کدوم حیطه کم‌‌تر اذیت می‌شیم. قرار نیست همه‌ی لحظات رو در شغلی که داریم، دوست داشته باشیم. این علاقه‌مندی به همه‌ی یک چیز تصویری رمانتیسیزه‌شده و غیرواقعی‌ه. ما حق داریم که از مشکلات موجود در یک حیطه ناراحت بشیم، اما مهم‌ه که این مشکلات اون‌قدری آزاردهنده نباشن که آسیبی جدی به جسم و روان ما وارد کنن.

بدیهی‌ه که این مورد تنها چیزی نیست که باید در نظر گرفته بشه، اما رسیدن به تعادلی بین قابل‌تحمل‌بودن مشکلات و مزایای یک شغل می‌تونه در انتخاب ما کمک‌کننده باشه.

بحث سوم

قرار نیست «دقیقا» بدونید می‌خواید چه مسیری رو طی کنید تا تصمیم بگیرید در جهت چیزی که می‌خواید حرکت کنید. انتخاب رشته و شغل می‌تونه یک قدم موقت در نظر گرفته بشه که نقطه‌ی شروع شما رو تعیین می‌کنه. یکی دیگه از خطاهایی که ممکن‌ه یک نفر در آغاز دهه سوم داشته باشه این هست که اگر شغل یا رشته‌ای رو انتخاب کرد، خودش رو تا ابد در اون حیطه تصور می‌کنه. شما با رفتن در یک مسیر، می‌تونید راه رو برای خودِ آینده‌تون باز کنید و شغل فعلی قرار نیست رفیق همیشگی شما بشه. مسیر که الان طی می‌کنید شاید دقیقا اون چیزی نباشه که می‌خواید، اما بتونه گزینه‌های زیادی رو در آینده در اختیارتون بذاره.

یه خانم دکتری در یوتیوب داستان مسیر شغلی خودش رو توضیح می‌داد. پس از فهمیدن علاقه به STEM و فعالیت در اون حیطه، احساس کرده ممکن‌ه به حیطه درمان علاقه‌مند باشه. مدتی رو هم به عنوان حساب‌دار در یک بیمارستان کار کرده تا در نهایت تصمیم گرفته که پزشکی بخونه. این تصور که باید در 18 سالگی وارد یک مسیر شد و اگر هر انتخاب دیگری کنیم عقب می‌افتیم و رشد نمی‌کنیم و تا ابد در اون مسیر می‌مونیم می‌‎تونه باعث بشه ما درجا بزنیم.

بحث چهارم و آخر

سرعت رشد علوم مختلف اون‌قدر زیاد هست که برای خوب‌بودن نیاز به این داریم که مدام خودمون رو به روز کنیم. «درس‌خوندن» چیزی نیست که آدمی فقط در دوران دانش‌جویی به‌ش مشغول باشه. از قضا، چیزی که بسیار مهم‌ه این‌ه که در دوران دانش‌جویی ما «یادگرفتن» رو یاد بگیریم. آدمی که در انتهای دوره‌ی تحصیلی یا شغلی می‌سازیم و خصوصیات و توانایی‌هایی که در این دوره‌ها به خودمون اضافه می‌کنیم بسیار مهم‌تر از مدرک تحصیلی‌ و سابقه کاری‌ه. یادگیری به نظر من یک پروسه‌ی مادام‌العمر هست، وگرنه ما رو تبدیل به فردی می‌کنه که با متودهای قدیمی زندگی و کار می‌کنه. تعهد به کیفیت چیزی‌ه که می‌تونه فرد رو مشتاق کنه تا به روز بشه، مدام جست‌وجو کنه و در حیطه‌ی خودش رشد کنه.

  • علی لطفی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی