به‌تر.

ریشه‌ی افکاری که در ذهن‌م رشد کرده‌ان، این‌جا شاخ و برگ می‌گیره.

کار عمیق، بخش اول - اصل‌گرایی (Essentialism)

پنجشنبه, ۲ خرداد ۱۴۰۴، ۰۳:۲۳ ب.ظ

اسم کتاب رو اولین بار4-5 سال پیش وقتی که پادکست‌های بی‌پلاس رو بالاپایین می‌کردم، شنیدم. فاصله‌ی خوابگاه تا دانشکده زیاد بود و تا سرویس می‌خواست برسه، کلی طول می‌کشید. این شد که اون موقع دونه دونه اپیزودها رو می‌شنیدم. وقتی این قسمت رو شنیدم، علاقه‌مند شدم و این کتاب رو به همراه چندتای دیگه که مضمون مشابهی داشتن، در لیست خوندن قرار دادم. بعد از این همه وقت، الان نوبت به این کتاب‌ها رسیده که یکی‌یکی بررسی‌شون کنم.

 

نظر کلی: ذات کتاب با حرف‌های نویسنده مغایرت داره. با این‌که مضمون کلی حرف‌ش بسیار مهم‌ه و essentialism در دنیای فعلی کمک زیادی خواهد کرد، ولی نوشته‌های طولانی نویسنده برای من نمادی از non-essentialبودن داره و به نظرم کتاب‌ 200 صفحه‌ای رو می‌شد توی یک پست وبلاگ (نهایتا و با اغماض، توی پنجاه صفحه) خلاصه کرد. کتاب 4 تا بخش داره که ایده اصلی خودش رو توی قسمت اول ارائه می‌کنه و در فصل‌های بعد به توضیح و بعد از اون ارائه راه‌کار برای حل مشکل می‌پردازه. طبق معمول هم راه‌کارها کلی و عمومی و بدون در نظر گرفتن شرایط هر فرده.

فهم ایده اصلی نویسنده و بعد از اون شخصی‌سازی ابعادی که ازش حرف‌ می‌زنه، برای من کمک‌کننده بود.

ایده اصلی از اصطلاحِ آلمانیِ weniger aber besser پیروی می‌کنه (less, but better). من از دسته افرادی بوده‌ام که زیاد از این شاخه به دیگری می‌پریدم، به چیزهای مختلفی آره می‌گفتم و در نهایت هم خسته و بدون پیش‌روی در هیچ مسیری، سرگردان و مضطرب می‌شدم.

But there are far more activities and opportunities in the world than we have time and resources to invest in. And although many of them may be good, or even very good, the fact is that the most is trivial and few are vital. Just because we’re able to do them, it doesn’t mean we should. We have all observed the exponential increase in choices over the last decade. Yet, in the midst of it, we have lost sight of the most important ones.

کتاب به محدودیت انرژی ما و نامحدود-بودن فرصت‌های و پدیده‌های هیجان‌انگیز در دنیا اشاره می‌کنه. این‌که از بین گزینه‌های خوب و جذابی که پیش روی ماست، تنها تعدادی کمی‌شون رو ضروری هستن که دنبال بشن و دونستن هزینه‌ی تصمیم‌هایی که می‌گیریم و فهم درست trade-offها به ما در تصمیم‌گیری به‌تر کمک می‌کنه.

از چیزهایی جالبی که به‌ش اشاره می‌شه، تغییر واژه‌ی priority هست. این واژه در قرن 15 وارد دایره واژگان انگلیسی شده و فرم جمع نداشته، اما از دویست سال پیش فرم جمع هم گرفته. مغز ما برای مواجهه با این همه فرصت و تصمیم‌گیری براشون تکامل نیافته و این خودش باعث شده به افسانه‌ی you can have it all معقتد بشیم. زندگی در عصر تکنولوژی و وجود سوشال‌ میدیا هم باعث شده که ما از کارهای دیگران اطلاع بیش‌تری داشته باشیم و فشار روانی بیش‌تری برای کارهایی که حس می‌کنیم باید انجام بدیم، متحمل بشیم.

What if we stopped being oversold the value of having more? What if we stopped celebrating being busy as a measurement of importance?

خوندن این کتاب یه فضای فکری برای منی که خودم رو درگیر good but non-essentialها می‌دیدم، فراهم کرد و می‌تونه تلنگری باشه تا آدم به خودش یادآوری کنه که قرار نیست به هر چالشی پاسخ مثبت بده.

We live in a world where almost everything is worthless and a veery few things are exceptionally valuable. Anyone can talk about the importance of focusing other things that matter most – and many people do while wordsmithing – but to see people who dare to live it is rare. Don’t just give lip service to the idea.

 

چندتا چیز دیگه هم در کتاب بود که برام جالب بودن:

  •  بازی‌کردن

بازی‌کردن از جمله چیزهایی هست که در نگاه اول غیر-ضروری و بچگانه به چشم می‌آد ولی بازی می‌تونه به brain plasticity، خلاقیت و وفق‌پذیری ذهن کمک کنه. نویسنده با استناد به مقالات مختلف به اهمیت بازی‌کردن اشاره می‌کنه و اون رو بخشی ضروری از زندگی می‌دونه.

Play expands our minds in ways that allow us to explore: to germinate new ideas or see old ideas in a new light. It makes us more inquisitive, more attuned to novelty, more engaged.

  •  Don’t rob people of their problems.

If we’re always taking people’s problems for them, all we’re doing is taking away their ability to solve it.

  •  Done is better than perfect.

 

  • علی لطفی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی