به‌تر.

ریشه‌ی افکاری که در ذهن‌م رشد کرده‌ان، این‌جا شاخ و برگ می‌گیره.

گم‌شده‌ی دنیای مدرن، بستر تفکر و انتقال معنا

دوشنبه, ۸ خرداد ۱۴۰۲، ۱۱:۳۷ ب.ظ

برخی آدم‌ها بر این باور هستن که ما در نهایت در درک دنیا تنها هستیم؛ چرا که هرکس از دریچه‌ی نگاه خودش دنیا رو می‌بینه و هرچه‌قدر هم تلاش کنیم، در آخر نمی‌تونیم کاملا اون چیزی رو که می‌فهمیم و یا حس می‌کنیم رو به دیگری منتقل کنیم. اما در عین حال، ما انسان‌ها نسبت به دیگر موجودات در برقراری ارتباط توانایی‌های منحصربه‌فردی داریم. دوست عزیزی دارم که درباره‌ی اهمیت برقراری ارتباط می‌گفت:

"The only advantage that human beings have is the skill of communication. Let's make sure we use it all up."

شاید حذف واژه‌ی only متن رو دقیق‌تر کنه، اما موضوع اصلی توانایی غیر قابل انکار انسان در صحبت‌کردن و ارتباط برقرارکردن‌ه. چیزی که به نظر من، راه حل کاهش تفاوت دریچه‌های نگاه ما به دنیاست اگرچه که متاسفانه توجه کافی رو دریافت نمی‌کنه و اهمیتی به‌ش داده نمی‌شه. با حرف‌زدن و بیان‌کردن تعریف‌ها، احساسات و افکارمون نسبت به پدیده‌ها، چشم‌اندازمون (perspective) از دنیا رو ]کمی[ هم‌راستا با دیگران می‌کنیم و این‌طور، روابط به‌تری رو تجربه خواهیم کرد. یکی از مشکلات بزرگ در بحث‌کردن، همین تعاریف و برداشت‌های متفاوتی هست که نسبت به یک موضوع داریم و کم‌کردن این تفاوت منجر به بهبود روابط می‌شه. لزومی نداره که در نهایت نظرات یکسانی داشته باشیم، صرفا قراره به تفاهم برسیم. تفاهم از ریشه‌ی تفاعل در عربی می‌آد؛ یکی از باب‌های ثلاثی مزید که یک کاربردش بیان مشارکت و هم‌کاری در انجام کار بین دو یا چند نفر هست. یعنی تفاهم به معنی یک‌دیگر را فهمیدن یا به عبارت به‌تر درک متقابل هست، نه به معنی شبیه‌کردن نظرات.

حرف‌زدن، صحبت‌کردن و برقراری ارتباط نقطه‌ای حساس و بحرانی (critical) هم داره. مهم‌ه که ما این رفتار رو به شکل دوطرفه انجام بدیم؛ نه این‌که بابت ناراحت‌شدن در ذهن خودمون مکالماتی رو بارها شروع و تموم کنیم و سوال‌هایی که از دیگران داریم رو خودمون جواب بدیم و به جای اون‌ها فکر کنیم و تصمیم بگیریم. حرف‌زدن یکی از گم‌شده‌ترین چیزها در دنیای مدرن‌ه و برقراری ارتباط (communication) یک توانایی یادگرفتنی‌ه که در صورت کاربرد صحیح می‌تونه نجات‌دهنده باشه. کلمات در حقیقت بستری هستن که ما در قالب‌‌شون فکر می‌کنیم و معنا رو به دیگران انتقال می‌دیم. این‌ها می‌تونن مثل جادو رفتار کنن و کارهای شگفت‌انگیزی انجام بدن؛ از آرام‌کردن یک فکر نگران تا خشمگین‌کردن یک ذهن آرام.

درباره‌ی اهمیت کلمات مطالب زیادی وجود داره که چند مورد رو می‌تونید از لینک‌های پایین بخونید:

یک. قبلا درباره‌ی "استحاله‌ی کلمات" در کانال تلگرام نوشته بودم، اما باز هم در این‌جا آوردم‌ش.

دو. نوشته‌ی "باز هم درباره‌ی اهمیت کلمات" رو از این‌جا بخونید.

 

برای همگرایی ذهن‌ها و شفاف‌کردن برداشتی که از صحبت‌های دیگران داریم، می‌تونیم از عبارت‌هایی استفاده کنیم تا راحت‌تر با دیگران به تفاهم برسیم. استفاده از یک قالب از پیش تعیین شده (template) کمک می‌کنه در شرایطی که ذهن ناآرومی داریم، سراغ چیزهایی بریم که قبلا و در شرایطی آروم‌تر استفاده کردیم. مواردی که پایین‌تر آورده‌ام جملات و عبارت‌هایی هستن که به من در برقراری ارتباط به‌تر کمک می‌کنن و سعی دارم بیش‌تر روی استفاده از اون‌ها تمرکز کنم و نوشتن اون‌ها در این‌جا برای من راهی هست که بتونم بیش‌تر یادشون بگیرم. ذکر این مورد بدیهی‌ه که مهارت ارتباطی در جایی اعمال می‌شه که "طرفین" بخوان رابطه‌ای رو درست یا حفظ کنن و یا به دنبال حل مسئله و مشکلی باشن. تاکید بر روی واژه‌ی طرفین بهانه‌ای هست تا اشاره کنم حل مهارتی که به رفتار دو یا چند نفر وابسته هست، یک‌طرفه و یک‌نفره انجام نمی‌شه.

 

من حرف‌ت رو تکرار می‌کنم ببین درست متوجه شدم یا نه. و اگر نه، لطفا اصلاح‌ش کن.

این حرف رو از امین آرامش در پادکست کارنکن یاد گرفته‌ام. در حین صحبت‌ها و مصاحبه‌هایی که داره، زیاد از این عبارت (یا چیزی مشابه ولی با همین مضمون) استفاده می‌کنه. گاهی اوقات ما صرفا "فکر می‌کنیم" که منظور افراد رو متوجه شدیم ولی این‌طور نبوده و همین سوءتفاهم مشکل‌ساز می‌شه. این‌که از آدم‌ها بخوایم منظور یا برداشتی که از حرف‌مون دارن رو تعریف کنن تا اگر مشکلی بود اصلاح‌ش کنیم عبارتی مشابه با جمله‌ی بالاست، همون کاربرد رو داره و صرفا جهت‌ بیان‌ش عوض شده.

 

حرفی که زدم (یا کاری که کردم) چه احساسی به‌ت می‌ده؟

ما غیب‌گو نیستیم و همیشه نمی‌تونیم از احساسی که انسان‌ها در ذهن‌شون نسبت به رفتار یا گفتار ما دارن باخبر بشیم. پرسیدن سوالاتی در چنین قالبی می‌تونه به ما درک به‌تری از رفتارهایی بده که در برابر دیگران انجام می‌دیم و با آگاهی در این باره، می‌تونیم تصمیم‌های به‌تری نسبت به رفتارها و صحبت‌هامون داشته باشیم. طبیعی‌ه که قرار نیست هرجایی که دیگران نسبت به رفتار ما احساس نارضایتی می‌کنن، رفتارمون رو تغییر بدیم.

عبارت "درباره این کار (یا این حرف) چه فکری می‌کنی و ازش چه برداشتی داری؟" هم مشابه جملات بالاست. در عین حال، همیشه این امکان وجود داره که از آدم‌ها خواست تا بیش‌تر توضیح بدن و از گنگ‌بودن موضوع کم کنن و یا خودمون چنین کاری رو انجام بدیم.

یادمون نره که انجام چنین کارهایی شاید وظیفه‌ی افراد نباشه و به اشتراک گذاشتن احساس و نظری که دارن و وقتی که بابت توضیح‌دادن می‌ذارن نیازمند قدردانی‌ه.

 

ابتدا که اون رفتار رو کردی (یا اون حرف رو زدی) چنین حسی داشتم و در لحظه به خاطر بار روانی موضوع نتونستم باهات در میون بذارم. اما الان می‌تونم به‌تر فکر کنم و تصمیم بگیرم. بگو برداشت درستی نسبت به اون رفتار (یا اون حرف) داشتم یا اشتباه می‌کنم.

ما همیشه نمی‌تونیم در لحظه‌ی برخورد با پدیده‌ها واکنش منطقی نشون بدیم. انسان‌بودن ما در خودش تجربه‌ی احساسات رو هم حمل می‌کنه و امکان تداخل احساسات و منطق وجود داره. این‌که بتونیم در زمانی که فکر می‌کنیم احساس‌مون بر روی منطق تاثیر گذاشته و اجازه‌ی واکنش مطلوب نمی‌ده از بحث فاصله بگیریم و اون رو به زمانی دیگه موکول کنیم، حدی از بلوغ رو می‌رسونه. بدیهی‌ه که وقتی چنین حقی رو برای خودمون در نظر می‌گیریم، باید به دیگران نیز چنین فرصتی رو بدیم.

 

منطق و احساس‌م هم‌سو نیست. به‌تره منطق موضوع رو از احساسی که داریم جدا کنیم و توضیح بدیم.

مشابه موردی که در بالا توضیح دادم، گاهی اوقات ممکن‌ه قسمت منطقی یک موضوع رو درک کنیم اما نتونیم احساسی که داریم رو باهاش هم‌راستا کنیم. توضیح این‌که چه حسی داریم و در عین حال بیان این‌که متوجه‌ هستیم چیزی که در لحظه تجربه می‌کنیم منطقی نیست و برای عبور از به زمان/حمایت عاطفی و روانی/ نیاز داریم کمک‌کننده‌اس. چون‌که گاهی اوقات فرد مقابل سعی در توضیح منطقی‌نبودن این رفتار رو داره و بر این گمان هست که ما متوجه چنین چیزی نمی‌شیم. و البته که لزومی نداره ما در همه‌ی اوقات رفتاری منطقی داشته باشیم و بی‌نقص رفتار کنیم.

To err is human, to forgive divine. – Alexander Pope

Those who made mistakes should neither be blamed nor punished. Instead, look at the system(+).

 

آیا موردی هست که باعث ایجاد حس ناامنی/کدورت/... شده باشه و بخوای درباره‌اش صحبت کنی؟ آخرین باری که چنین حسی رو نسبت به چیزی داشتی بابت چی و کی بود؟

صحبت‌کردن درباره‌ی سوءتفاهم‌ها و کدروت‌ها موردی ضروری‌ه که گاهی فقط به یک اشاره یا درخواست ساده برای بیان‌شدن احتیاج داره. انباشت چنین احساساتی در درازمدت شبیه به سدی عمل می‌کنه که می‌تونه در نهایت شکسته بشه و خروش آب آسیبی غیر قابل جبران به یک رابطه بزنه.

 

آیا همیشه این‌طور بوده؟ / هیچ‌وقت این‌طور نبوده؟

یکی از خطاهایی که ذهن ما انسان‌ها مرتکب می‌شه، این هست که در صورت رخ‌دادن چندباره‌ی پدیده‌ای در یک مدت کوتاه ممکن‌ه اون رو همیشگی تصور کنیم و اشتباها چنین چیزی رو در بحث‌ها و صحبت‌هامون بیاریم. پرسیدن چنین سوالاتی (از خودمون و دیگران) و پاسخ به‌شون می‌تونه به شفاف‌شدن ذهن کمک کنه.

 

آیا راهی هست که بتونم به شکل بالغانه‌تری نسبت به فلان موضوع واکنش نشون بدم؟

نگاه‌کردن به پدیده‌ها از بیرون با زمانی که ما در داخل گود ایستاده‌ایم می‌تونه متفاوت باشه. کمک‌خواستن از افراد مطمئن برای توصیف ماجرا از بیرون و یا متصورشدن خودمون در بیرون از اون موضوع و نگاه به‌ش می‌تونه درک به‌تری نسبت به اون اتفاق ایجاد کنه.

 

متاسف‌م که حس بدی داشتی، ولی علت اون رفتار (یا اون حرف) این بود که من هم از فلان رفتار یا حرف تو چنین حس و برداشتی داشتم و باعث شد چنین واکنشی نشون بدم.

رفتار ما در برخی شرایط می‌تونه ناشی از مقابله به مثل باشه. یا در شرایط دیگری، ناشی از برداشتی که نسبت به رفتار طرف مقابل داشته‌ایم و یا حتی به علت آسیبی (trauma) که درگذشته دیده‌ایم. توضیح چنین مواردی به فرد مقابل کمک می‌کنه تا  با دونستن حسی که ما از برخی رفتارها می‌گیریم و یا مواردی که احساسات گذشته رو تحریک (trigger) می‌کنن، رویکرد متناسب‌تری رو در پیش بگیره.

 

در گذر زمان و با شفاف‌کردن نقاط مبهمی که نسبت به موضوع‌های مختلف داریم، هم درک به‌تری از معنا و مفهوم رفتارها و صحبت‌هامون خواهیم داشت، هم مهارت برقراری ارتباط‌مون افزایش پیدا می‌کنه و هم روابط به‌تری رو خواهیم ساخت.

  • علی لطفی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی