موفقیت: بیرون و درون
موفقیت یک جنبهی بیرونی داره (مثل خونهای که داری، ماشین و لباست، سطح و levelی که در اون داری شغلت رو انجام میدی،نمرات دانشگاه و مدرسه، رتبهی کنکور و …) و در عین حال جنبهی درونی هم داره (آرامش و رضایت از زندگی، مهارت برقراری ارتباط و کنترل احساسات و …). انگشتشمار آدمهایی رو دیدهام که به دومی بها بدن و اغلب تمرکز بر روی مورد اوله. حالا این میتونه به خاطر آدمهایی باشه که من باهاشون در ارتباط هستم، میتونه اقتضای زندگی در یک محیط و کشور و شهر باشه، صرفا چون نمود بیرونی بیشتر دیده میشه روی اون تمرکز بیشتری میذاریم و دلایل دیگه.
پیش از دانشگاه، مهمترین چیزی که یک دانشآموز باهاش سنجیده میشه اغلب تراز آزمونها و معدل درسیش هست. در فاصلهی مدرسه تا دانشگاه متر و معیار ما رتبهی کنکور و رشتهی تحصیلیه. برخیها در همین قسمت میمونن و همین خطکش رو تا مدتی طولانی ادامه میدن. چندی پیش با پرستاری همصحبت شدم که از هنوز در حسرت پزشکشدن بود و اینکه چرا نتونسته بود در دبیرستان این رشته رو بخونه چون پرستاری در "شان" اون نبود.
در دوران دانشگاه (رشتهی دندانپزشکی)، به جز معدل درسها معیار آدمها به تعداد بیمارهایی که دیده بودن و سریعبودن وابسته بود. آدمها تبدیل به چند عدد شده بودن و اینکه همکلاسیت با چه ترومایی دستوپنجه نرم میکنه یا همگروهیت به خاطر مشکلی نتونسته به سرعت تو بیمارها رو درمان کنه اهمیتی نداشت. تشویق به سریعتر شدن و بیشتر کار کردن در بستهبندیای بود که چیزهایی دیگری رو هم ناگزیر با خودش داشت: عدم توجه به اخلاق، نگاه به بیمار به عنوان یک کیس درمانی و نه یک انسان، حذف همدلی از چرخهی درمان و حتی زیر پا گذاشتن برخی اصول در دوستیها و روابط برای افزایش سرعت.
پس از دانشگاه هم متر و معیار آدمها به عدد حساب و میزان درآمد تغییر کرده و کمتر کسی از تلاش در جهت بهبود معیارهای درونی موفقیت و توسعهی فردی حرف میزنه.
این روزها که به مسیر شغلی و هدف از زندگی بیشتر از هر چیزی فکر میکنم، از خودم میپرسم که دستاوردهای زندگی رو در چی میبینی و زندگیت رو در جستوجوی چی تعریف میکنی. آیا مهاجرت رو دستاورد حساب میکنی؟ داشتن ماشین لوکس یا خونهی بزرگ یا یک رابطهی عاطفی چی؟ هویتت رو با چی مشخص میکنی و متر و معیارهات برای سنجش خودت چیه؟
- ۰۲/۰۶/۱۷