تعادل - مدیریت نیازهای ضروری و غیرضروری
به عنوان آدمی که دوست داره دربارهی مسائل مختلف زیاد حرف بزنه، بحث کنه و در یک مبحث عمیق بشه، متوجه شدهام که باید این خصوصیت رو کنترل و مدیریت کنم.
صحبتهای پراکنده، بیهدف و بدون چهارچوب خواهناخواه در زندگی ما حاضر هستن و بخشی از فضای خالی بین مکالمات و اوقاتی که با هم هستیم رو پر میکنن. «بیهدف» و «بدون چهارچوب» هم شاید توصیف مناسبی نباشه چرا که همون کارها هم با هدفهایی انجام میشن (مثلا وقتگذروندن با دوستان). در عین حال، بار معنایی منفیای داره ولی کار بدی نیست و از قضا حضورش ضروریه. در حقیقت، منظورم اینه که چنین بحثهایی باید کنترل بشن چرا که اگر بیش از حد باشه، وقت رو برای صحبتهای مهمتر و مباحثههای ضروری از آدم میگیرن. گاهی به خودم میآم و میبینم مدتی طولانی مشغول حرفزدن از هر دری و بدون هیچ محدودیتی بودهام ولی در عین حال چندتا تاپیک مهم برای حرفزدن با آدمها داشتهام که هنوز انجام ندادهام. هر زمان که چنین بحثهایی وقتِ رسیدن به دیگر بحثها رو ازم بگیره و من رو از انجام دیگر کارها دور کنه، میتونه آسیبزا بشه. این آسیب هم الزاما در همون لحظه رخ نمیده و میتونه مدتها بعد خودش رو نشون بده.
مثالهای زیادی رو میشه آورد؛ مثلا ورزش. ورزشکردن خوبه، ولی اگر همهی زندگی من نوعی در این مورد خلاصه بشه و فرصت چیزهای ضروری دیگر رو نداشته باشم، بدیهیه که در دنیای من اختلال ایجاد خواهد شد و ورزش افراطی رو به عملی منفی تبدیل خواهد کرد. فردی رو تصور کنید که ورزشکردن باعث شده ارتباطش با دوستانش رو از دست بده، مسئولیتش رو در رابطهی عاطفیش به خوبی انجام نده و حتی شغلش رو تحث تاثیر قرار بده. پراکنده حرفزدن کار آسونیه و من به راحتی میتونم مدت زیادی رو صرفش کنم. برای من نسخهی جایگزین چرخیدن در شبکههای اجتماعی، مسنجرها و یوتیوب محسوب میشه و مدیریتش میتونه فضا رو جهت انجام کارهای ضروری فراهم کنه.
البته از دور که توصیف میکنیم، بسیار ساده به نظر میرسه. ولی رعایت تعادل کار سختیه و به مدیریتش نیازمند تلاش مداومه و در مدتی طولانی، آدم ذرهذره میتونه در اون بهتر بشه و یکشبه هم ایجاد نمیشه. مشابه با یافتن مسیر شغلی، انسجامبخشیدن به بخشی از صحبتهایی که به طور روزمره میکنم قسمت دیگهای از تلاش برای خودکاوی و فهم خواستههام محسوب میشه.
- ۰۲/۰۸/۲۵