موانع موجود در مسیر کاوش شخصی
پیشنوشت
این متن بیشتر نقش تلنگربهخود و یادآور رو داره و به نوعی نقشهی راه (road map) رو به شکلی محدود مشخص میکنه. نوشتهها خلاصهی یادداشتهایی هست که مدتها قبل از چند پست در اینستاگرام (@mindmatterswithdiv) خوندهام. برای کشف خود و رسیدن به چیزی که واقعا ما هستیم موانعی وجود دارن که دربارهی دوتا از اونها در پایین نوشتهام.
مانع اول: زندگی نزیسته
داشتن حس unfulfilling به زندگی باعث میشه اگرچه عمرمون در حال گذر باشه، اما حس نکنیم که این لحظات رو ما زندگی کردهایم یا مطابق میل ما بوده. کسب fulfillmentه که زندگی رو غنی میکنه. نداشتنش هم دلایل متعددی داره چندتا ازش موارد رایج (و مهم) رو در پایین نوشتهام:
- ندونستن ارزشهای اصلیمون (core values) و چیزهایی که ]واقعا[ بهشون اهمیت میدیم
خارجشدن از چهارچوب فرضی جامعه و ارزشهایی که بهمون تلقین کرده میتونه در جهت کشف و دنبالکردن ارزشهای خودمون کمککننده باشه و واردشدن به گروههای جدیدی () که ارزشهای ما رو بپذیرن، باهاش همراستا باشن میتونه با مورد قبل اثر همافزایی داشته باشه.
- اهداف گنگی داریم که باعث میشه ندونیم چهطور میخوایم بهش برسیم.
مشخصکردن اهداف با تکنیکSMART به شفافشدنشون کمک میکنه.
- سعی در برآوردهکردن انتظارات جامعه (توقع والدین، رویای کاشتهشده در کودکی، تاثیر محیط و …) به جای چیزهایی که خودمون میخوایم باعث میشه تلاش کنیم، اما چون در جهتی نیست که دوست داریم به چشم نیاد.
- شک به خود و ترس از شروع
نتیجهی این موضوع چنین خواهد بود که از ترس شکست خوردن (fail) یا رد شدن (reject) وارد مسیر مورد نظرمون نشیم. روایت ما از مسائل روی درکمون تاثیر میذاره و نگاه به نتیجهندادن یک بار تلاش به عنوان شکستخوردن روایتی نیست که کمککننده باشه و بیشتر نقش بازدارنده داره.
- تغییر برای دیگران و authentic زندگینکردن
داشتن محیط سالمیی که سعی نداره ارزشها و ایدئولوژی خودش رو در ما تزریق کنه و برای کسب این خصوصیت به ما فضا بده و حتی چنین شخصیتی رو از ما بخواد، به رفع این مشکل کمک میکنه.
- درگیر مقایسه با دیگران بودن
مقایسهی خودمون با فردی که نقطهی شروع و امکاناتی متفاوت داشته باعث میشه حس کنیم که ما کار خاصی انجام ندادهایم و و دیدن تفاوت دستاوردها به ما حس بیهودهبودن کارهامون رو میده. خروج از تلهی مقایسه به رفع این مشکل کمک خواهد کرد.
مانع دوم: همیشه خوببودن (always being too nice)
این رفتار بیشتر از اونکه کمککننده باشه، به روابط آسیب میزنه. شاید در آغاز شروع روابط و برای مدتی کوتاه چنین رفتاری منجر به کسب رضایت فرد مقابل بشه، اما ما رو در گذر زمان خسته خواهد کرد و جایی به شکل ناگهانی انفجار ایجاد خواهد کرد. پایینتر دلایلی که توضیح میده چرا "همیشه خوببودن" رفتاری نامناسب، ناسالم و سمی هست رو مینویسم.
- رفتاری authentic نبودن
هیچکس همیشه شاد نیست و یا نمیتونه دائم در حال کمک به دیگران باشه و جهت جلب رضایتشون تلاش کنه. تلاش برای نمایش تصویری همیشه خوب در درازمدت منجر به فرسودگی فیزیکی و روانی (burn out) میشه و رنج ]حداقل[ یکی از طرفین در روابط رو به همراه داره. رنجی که ممکنه در لحظه متوجهش نباشیم و بعد از گذر سالها بهش برسیم. چنین رفتاری بیشتر از که منجر به شادی و رضایت ما بشه، تلاشی برای کسب رضایت اطرافیان ماست (people pleasing).
- عدم نمایش احساسات واقعی ما و عدم شناخت خود
هر انسان سالمی احساسات متنوعی رو تجربه میکنه و تلاش برای همیشه خوببودن در حقیقت منجر به انکار دیگر احساسات و سرکوب چیزهایی میشه که از ما یک انسان میسازه. عواطف و احساسات متنوع ما با خودشون پیامهایی دارن که به شناخت بیشتر از خود کمک میکنن. سرکوب اونها ما رو از فرصتهای خودشناسی محروم و از ارزشهای اصلیای که داریم دورمون میکنه.
- ساخت بنیادی (foundation) غیرواقعی در روابط
انجام چنین رفتاری به مرور این توقع رو در اطرافیان ایجاد میکنه که فرد مقابل همیشه باید چنین رفتاری داشته باشه و فضا رو برای مخالفت ]های محترمانه[ و ابراز تضاد و تعارض از بین میبره. مهارت مدیریت تعارض چیزیه که نیاز به تمرین داره و این رفتار نه فقط باعث میشه نتونیم چنین چیزی رو تمرین کنیم که فرصت رو از طرف مقابل هم میگیره.
- تحلیل انرژی، منابع و زمان ما
به علت عدم وجود فضا برای بروز خودمون و تلاش برای نمایش چهرهای غیرواقعی از خود، امکان مراقبت از خودمون و رسیدن به تمایلات شخصی رو از دست میدیم و کسی که نتونه از خودش مراقبت کنه، چهطور این رفتار رو در روابطش خواهد داشت؟ افراد در روابط سالم ترجیح میدن کسی که کنارشون هست فردی واقعی با تعارضها و تفاوتهاش باشه تا فردی غیرواقعی که فقط همیشه خوب رفتار میکنه.
ممکنه موارد بالا بدیهی به نظر برسن، ولی فکرکردن بهشون و عمیقشدن در رفتارهایی که داریم به ما (حداقل به من) نشون میدن که چه زمانهایی آگاهانه یا ناخودآگاه به چنین اقداماتی دست زده و چرا نباید چنین رفتاری رو داشت یا ادامه داد. تغییر قطعا آسون نیست و به سادگی نوشتن یک جمله نیست. هر خط از موارد بالا هرکدوم به مدت زیادی تلاش برای برطرفکردن نیاز دارن اما میشه رفتارهای قدیمی و الگوهای آموختهشده رو unlearn کرد.
- ۰۲/۰۹/۲۸