یادگیری زبان
حالا که مرحله اول یادگیری زبان رو به اتمام رسوندم، دنبال شروع مرحله دوم بودم و در عین حال میخواستم ببینم راه کارآمد (efficient) و موثری (effective) پیدا میشه که باهاش سراغ یادگیری زبان رفت یا نه. این شد که در جستوجوی مطالب به ویدئویی رسیدم از شخصی که در زبان ژاپنی به fluency رسیده بود و به حدی خوب این زبان رو یاد گرفته بود که گاهی اون رو با یک native اشتباه میگرفتن (ویدئوی مذکور). توصیههایی برای بهبود یادگیری زبان در سطح اینترنت زیاده، اما چیزی که این ویدئو رو برای من جالب میکرد، رسیدن به این سطح از تسلط در زبانی مثل ژاپنی بود (ژاپنی در سختترین سطح زبان برای یادگیری قرار داره). برای درک بهتر میتونید این مطلب رو بخونید که سختی زبانهای مختلف رو ]برای یک انگلیسیزبان[ توضیح داده. به شکل خلاصه، زبانها به لحاظ سختی یادگیری در 4 دسته تقسیم میشن که بر اساس نزدیکی به انگلیسی، تلفظ، قواعد گرامری و سیستم نوشتاری تعیین میشه و به شکل تخمینی به 600، 900، 1100 و 2200 ساعت آموزش برای رسیدن به professional working proficiency (pwp) نیاز دارن.
زبانهایی که به انگلیسی نزدیک هستن و دایره لغات و قواعد گرامری مشابه در اونها یافت میشه در دسته اول قرار میگیرن (اغلب زبانهای اروپای شمالی و غربی)، آلمانی به خاطر تلفظ سختتر و قواعد پیچیدهتر در دسته دوم قرار میگیره، زبانهایی که الفبای جدا دارن (اغلب اروپای شرقی و آسیای شرقی) در دسته سوم هستن. 4تا زبان هم وجود داره که سیستم نگارشی خیلی متفاوتی داره و قواعد نگارشی و تلفظشون پیچیدهتر از دسته قبلی هست و در سختترین سطح یادگیری زبان تقسیم میشن (چینی، ژاپنی، عربی، کرهای).
ویدئویی که تماشا کردم نزدیک به یک ساعت هست و من خلاصهی چیزهایی که برای خودم کاربردی بود رو یادداشت کردم اما اونقدر طولانی شد که ترجیح دادم توی وبلاگ باشه.
مصرف محتوا به زبان مورد نظر با زیرنویس همان زبان
زیاد میشنویم که میگن برای تقویت زبانتون فیلم و سریال به همون زبان ببینید. اما چیزی که کمتر بهش اشاره میشه اینه که باید زیرنویسی که استفاده میشه هم به همون زبان باشه، وگرنه اغلب اوقات چشم ما به زیرنویس هست و درصد یادگیری افت میکنه.
محتوای مناسب با سطح زبان
در عین اینکه مصرف محتوا به زبان مورد نظر اهمیت داره، مهم هست که سطح محتوای دریافتی با مهارت ما همخوانی داشته باشه. در ویدئو از عبارت comprehensible yet contains language you haven’t mastered yet استفاده شد. محتوا باید جوری باشه که ما اون رو بفهمیم و همچنین سطحش کمی بالاتر از اونی باشه که ما هستیم. این باعث میشه به کمک چیزهایی که قبلا میدونستیم، چیزی اضافه بفهمیم و یاد بگیریم.
بدیهیه که اگر محتوای مصرفی چیزی برای یادگیری نداشته باشه، افزایش مهارتی هم رخ نخواهد داد و اگر هم سطحش خیلی بالاتر باشه، چیزی یاد نخواهیم گرفت چون فهمی صورت نمیگیره. برای همین توصیه میشه که محتواهایی که درکشون سختتر هست رو برای سطحهای بعدی در نظر بگیرید و مستقیم سراغشون نرید.
مورد رایجی که زیاد دیدهام اینه که افراد شروع به یادگیری گرامر و قواعد زبان مقصد میکنن، به این امید که بتونن با کمک اون قواعد زبان رو بهتر یاد بگیرن و بفهمن. اما یادگیری قواعد کمک چندانی به فهم زبان نمیکنه. یه کودک زبان رو به خوبی آموخته اما از قواعد چیزی نمیدونه، بنابراین این راهی نیست که بشه ازش نتیجه مطلوبی گرفت. بدیهیه که در ویدئو به عدم یادگیری مطلق قواعد زبان توصیه نمیشه، صرفا از اینکه تنها به اون اکتفا نکنیم یا حجم زیادی از انرژی رو بهش اختصاص ندیم، حرف زده میشه.
مصرف محتوا با چگالی و تراکم واژگان بالا (language dense content)
مصرف محتوا به زبان مقصد در عین برخورداری از خصوصیات بالا، باید تراکم کافی هم داشته باشه. برای مثال، کتابها (چه صوتی، چه کاغذی) لغات بسیاری دارن و شما در یک ساعت مواجهه با کتب زبان مورد نظر تعداد کثیری واژه رو مرور میکنید یا یاد میگیرید، اما مثلا انجام یک بازی به اون زبان نسبت به زمانی که از شما میگیره، حاوی اطلاعات زیادی نیست.
یادگیری واژگان و عبارات رایج یک زبان
در سطح مبتدی، اغلب محتواهای موجود در یک زبان برای فرد قابلفهم نیست. یادگرفتن واژگان و عبارات رایج یک زبان (مثلا به 2000 لغت پرتکرار) کمک میکنه که مطالب قابلفهمتر بشن و ادامه مسیر آسونتر بشه و دست زبانآموز برای انتخاب محتواهای بعدیش بازتر بشه. استفاده از اپلیکیشنهایی مثل Anki برای درستکردن فلشکارت و یادگیری لغات با تکنیک spaced repetition تاثیر بیشتری در یادگیری میذاره.
تمرکز بر افزایش ورودی به جای تمرکز بر یافتن بهترین ورودی
با توصیههایی که راجع به نوع محتوا میشه، ممکنه آدم در این دام بیافته که خوب بگرده و بهترین ورودی ممکن برای سطح خودش رو پیدا کنه تا بتونه زبان رو به کارآمدترین شیوه ممکن یاد بگیره. اما این راه انتها نداره و از اونجا که متر و معیار دقیقی برای سنجیدن سطح زبان فرد و محتوایی که باهاش روبهرو هستیم وجود نداره، وسواس زیاد برای به دست آوردن بهترین محتوا بیشتر از اونکه ما رو جلو ببره، متوقف میکنه.
نکتهی کوچکی که در انتخاب محتوا بهش اشاره میکردن این بود که هرچه محتوا سرگرمکنندهتر باشه و شما رو بیشتر درگیر خودش کنه، راحتتر مصرف میشه و انتخاب چنین مواردی به راحتتر شدن فرآیند یادگیری کمک میکنه.
عدم اجبار به صحبتکردن در ابتدای مسیر یادگیری
توصیهای که Matt دربارهی یادگیری لغات میکنه، اینه که در مراحل اولیه لغات مختلف و عبارات رو برای «فهمیدن» یاد بگیرید نه برای «استفاده». اجبار به استفاده زودهنگام از لغاتی که یاد گرفتین و حرفزدن در زمانی که ورودی کافی نداشتهاین کمک چندانی نمیکنه و انرژی زیادی میطلبه که نه فقط میتونه به عدم علاقه برای پیشروی منجر بشه، بلکه خستگی ناشی از اون میتونه شما رو در کارهای دیگری که میتونید برای بهبود سطح زبان انجام بدید هم به تاخیر بندازه.
یادگیری زبان به کمک همان زبان، نه ترجمه به زبان مبدا
دیگر صحبتی که برای من جالب بود، این بود که سعی نکنید چیزها رو به زبان مبدا ترجمه کنید و بعد یاد بگیرید. خیلی از واژگان و عبارتها ترجمه درستی ندارن، اصلا در فرهنگ کشور مبدا وجود ندارن و یا ترجمهشون به چند خط نیاز داره و اطلاق یک واژه بهشون ترجمه درستی رو منتقل نمیکنه و گاهی حتی ترجمهی اون در زبان مقصد معنای درستی نمیده. در یک سطحی از fluency، دیگه وقتی شما یک ماشین رو میبینید به این فکر نمیکنید که «من یک ماشین دیدم.» و بعد بخواید این رو دونهدونه به I saw a car ترجمه کنید.
اهمیت استفاده از تکنیک shadowing و صحبت با افراد native
اینکه تکنیک بالا چی هست رو از اینجا میتونید بخونید تا ایدهای کلی به دست بیارید. استفاده از این تکنیک و صحبت با افراد native به بهبود سطح زبان و همچنین اعتماد به نفس شما کمک میکنه. شما در حرفزدن به زبان مادری هم دچار خطاهایی میشید و بعد اصلاح میکنید و ادامه میدید. اما انگار توقعی که حین یادگیری زبان دیگه داریم، این هست که هیچ خطایی نکنیم. صحبت با افراد native به شما کمک میکنه ایرادها رو ببینید اما در عین حال احساس نکنید تنها یک سبک کتابی و مطلق برای صحبت وجود داره و افرادی که زبان مقصد شما زبان مادریشون هست هم اشتباه میکنن، شک میکنن، اما در عین حال حساسیت زیاد به خرج نمیدن و به ادامه گفتوگو میپردازن. اپلیکیشنهای زیادی مثل Tandem، iTalki، HelloTalk و … وجود داره که میشه در اونها با افراد native صحبت کرد.
توصیه آخر
The better you get in a language, the harder it gets to improve.
هرچهقدر که سطح زبان شما رشد میکنه، مراحل بعدی نیازمند تلاش بیشتر هستن. مراحل اول شستهرفتهتر و مشخصتر هستن اما با پیشرفت سطح زبان باید خلاها و قسمتهای دارای ایراد رو شناخت، تقویت کرد و به شکل هدفمند روی همون جنبه انرژی گذاشت.
دونستن این موضوع از اونجا مهم میشه که ممکنه شما در 500 ساعت اولی که روی یه زبان وقت میذارین به شکل مداوم احساس رشد زیادی کنین و حس کنین مسیر رو درست رفتین. اما در 300 ساعت دوم احساس پیشرفتی مشابه گذشته نداشته باشید و این باعث کاهش انگیزه بشه یا حس کنید مسیر رو اشتباه رفتین.
- ۰۳/۰۶/۱۸