من مینویسم، پس هستم - در اهمیت نوشتن
مقدمه
قبلا دربارهی دلایل نوشتن و روزمرهنویسی (journaling) کمی در کانالم نوشته بودم (لینک مطلب). در مطلبی که با عنوان «در میانهی دهه سوم» نوشتم، گفتم که وقتی به موضوعی که به نظرم اهمیت بیشتر داره برمیخورم، دربارهاش مینویسم. توضیح دربارهی علت این رفتار رو به زمانی بعد موکول کردم که در این نوشته ازش حرف میزنم.
بیشتر از هر چیزی، نوشتن برای من وسیلهای جهت فکرکردن محسوب میشه. معمولا اینطور نیست که من افکارم رو بنویسم، بلکه من مینویسم تا بتونم فکر کنم. من از بسطدادن یک موضوع، بررسی جنبههای مختلف و کاوش ابعاد جانبی اون لذت میبرم و این فرصت با نوشتن در اختیارم قرار داده میشه. فرصتی که به کمکش چیزهای بیشتری برای یادگیری پیدا میکنم، به یک زمینهی خاص محدود نمیشم، بیشتر میشناسم و درک میکنم و میفهم. همچنین، این کار باعث میشه که توهم دانش در من کمتر بشه. با فهم اولیه یک پدیده، موضوع و … گاهی این احساس در من ایجاد میشه که اون رو کامل و به خوبی فهمیدهام اما بررسی بیشتر بهم نشون میده که چهقدر اطلاعات وسیعی ازش وجود داره و اطلاعات من در مقایسه باهاش چهقدر کم هست.
بسط و بررسی یک موضوع اگرچه میتونه ضمن مکالمه با دیگران هم رخ بده و یا در ذهن من صورت بگیره، اما نوشتن مزایی داره که اون رو بسیار ارزشمندتر میکنه. مواردی که در ذهنم هست رو اینجا مینویسم.
انسجام بیشتر
در مقایسه با حرفزدن و یا دنبالکردن رشتههای افکار در ذهن، نوشتن شکل منسجمتری داره. وقتی چیزی نوشته میشه، به شکل عینی وجود داره و نیازی به مرور مجدد برای یادآوری اون قسمت نیست. افکار میتونن گم بشن، حرفها ممکنه فراموش بشن و دقتی مشابه با یک متن رو ندارن. احتمال اینکه بتونیم صحبتهای یک شخص و یا افکار خودمون رو به مجددا و شکلی دقیقا یکسان با دفعات قبل بیان کنیم بسیار پایین هست و این احتمال با گذر زمان کمتر میشه. حافظه انسان هم اونقدر قوی نیست که اطلاعات رو بدون خطا ثبت کنه و حتی میتونه در اون تغییر ایجاد کنه. به علاوه، مدیریت بحث در یک جمع کاری به مراتب سختتر از مدیریت ذهنِ اون شخص هست و این مورد تاثیر مستقیمی بر روی انسجام موضوع خواهد.
قابلیت ارجاع
وقتی موضوعی رو یکبار مینویسم، میتونم بارها و در هر بحثی که مجددا در جایی حول اون موضوع شکل میگیره بهش ارجاع بدم و حرفهام رو چندین بار تکرار نکنم (تازه در صورتی که بتونم عینا همهی اون چیزهایی که میخوام رو بیان کنم و کاملا در ذهن داشته باشم). اما در صورتی که متن رو نوشته باشم، میتونم افراد مختلف رو بهش ارجاع بدم و سپس بحث رو از سر بگیرم. در طی این اتفاق زمان کمتری هم از من گرفته میشه که میتونم به دیگر چیزها رسیدگی کنم و مسائل جدیدتری رو دنبال کنم.
قابلیت سنجش در آینده و مراجعه چندباره
همونطور که بالاتر گفتم، حافظهی انسان قوی نیست و به راحتی اطلاعات رو تغییر میده و یا فرد اونها رو فراموش میکنه. نوشتن به من این امکان رو میده که نه فقط یک روز بعد، که حتی ده سال بعد هم بتونم چیزی که نوشتم رو بدون ذرهای تغییر در اختیار داشته باشم. این اتفاق کمک میکنه که در گذر زمان تغییرات خودم رو ببینم، بتونم بعدا به خودم رجوع کنم و یا از مسیری که طی کردهام چیزهایی یاد بگیرم و خطاهایی رو تشخیص بدم تا در آینده تکرار نکنم.
این موضوع فقط برای خودم هم صدق نمیکنه. اگر بحثی با دوستانم حول موضوعی انجام شده که دربارهاش نوشتهام، دوستانم هم میتونن مجددا بهش برگردن تا موضع من رو بدونن یا دربارهی بحثی که داشتیم مواردی رو مرور کنن. حتی در صورتی که هر یک از ما چیزی رو فراموش کرده باشیم، با تذکر دیگری میتونیم ازش آگاه بشیم. همچنین، وقتی چیزی رو نوشتهام و در جایی ثبت کردهام، باید مسئولیتش رو هم بپذیرم و نمیتونم ازش سر باز بزنم.
به اشتراکگذاری با افراد بیشتر
وقتی بحثی در جمعی رخ میده و یا فکری در ذهنم هست، فقط محدود به اون جمع و یا خودم خواهد بود. اما نوشتهای که در فضای عمومی قرار میگیره میتونه مخاطبهای بیشتری داشته باشه. اگرچه این ویژگی میتونه در عین مثبتبودن به چیزی منفی تبدیل بشه (پخش اطلاعات نادرست و غیرعلمی). به لطف تکنولوژی، محدودیتی هم وجود نداره که خواننده از کجای دنیا به این نوشته دسترسی پیدا کنه و یا من از کجا اون رو بنویسم و این خودش میتونه مخاطبین و یا شرکتکنندگان در بحث رو بیشتر کنه.
عدم نیاز به حضور دیگران
برای مباحثه و مکالمه با دیگران بدون حضور اونها غیرممکنه. چه با تماس صوتی، تصویری و یا به صورت حضوری، بالاخره باید افرادی باشن تا مکالمه شکل بگیره. اما نوشتن نیاز به شخص دومی نداره و این موضوع در زمانی که دیگران به هر دلیلی در دسترس نیستند و یا ما توانایی برقراری ارتباط رو نداریم بسیار مهم میشه.
قابلیت انجام در آینده
در یک جمع و حین یک بحث موضوعات متنوعی میتونن شکل بگیرن و به آینده و مباحثات بعدی موکول بشن. چرا که وقت یک افراد حاضر محدود هست و نمیشه تا ابد به بررسی مسائل مختلف پرداخت. مشکل اینجاست که در زندگی هر فرد اونقدر مسئولیت و دغدغه وجود داره که به راحتی نمیشه جلسات بعدی بحث رو تعیین کرد و هرچهقدر که تعداد افراد بیشتر بشه، این هماهنگی سختتر میشه. با این حال، مدیریت زندگی خودمون کار آسونتری هست و برنامهریزی برای مبسوطکردن موضوعات بعدی راحتتر خواهد بود.
تمرین تبدیل افکار و بیان منظور به شکلی بهتر
گاهی چیزی در ذهن ما هست که به سادگی برای خودمون قابل فهم هست ولی توضیح اون برای دیگری به راحتی رخ نمیده. مشکل زمانی حادتر میشه که ما نمیدونیم چه منظوری داریم و نوشتن به فهمیدن اون و بهبود درکی که از خودمون داریم کمک میکنه. این موضوع اگرچه با بحثکردن هم ممکن خواهد بود، اما نه تنها در برخی جمعها ما نمیتونیم رشتههای افکارمون رو باز کنیم تا به نتیجهای برسیم و بعد به دیگران توضیح بدیم، که انجام چنین کاری در حضور همه اون بحث رو منحرف و یا طولانی میکنه و افراد خسته خواهند شد.
توانایی انتقال مفهومی که در ذهن داریم چیزی نیست که به شکل ذاتی در همه حضور داشته باشه و مهارتی هست که به تمرین نیاز داره. نوشتن برای من تمرینی از این جنس هست که با گرفتن فیدبک از دیگران کمکم میکنه بفهمم چه جاهایی رو بد توضیح دادهام و یا گنگ بیان کردهام.
بدیهیه که حرفزدن از نوشتن و مزایای اون به معنی عدم مباحثه با دوستان و نفی دیگر موارد نیست. به کمک نوشتن، من نسخهای مرتبتر، کوتاهتر (در مقایسه با حرفزدن)، کمتر خستهکننده و واضح و شفاف (articulated)رو به خودم و دیگران ارائه میکنم.
We already possess an immense amount of relevant material for framing extensive and highly penetrating insights. … The problem is that our ideas have too often been left scattered in our minds. We haven't been able to collect them, sift through them and see their connections and evolutions; we haven’t had the time or encouragement to consider what each one is telling us and how they all stack up together. The people we call great writers are in the end merely people who've known how to manipulate the butterfly nets required to catch their own flightiest, airiest shyest thoughts. ― A Job to Love
در عصری که تکنولوژی مدام تمرکز و توجه ما رو به سرقت میبره، نوشتن به من اجازه میده تا افکار فرّارم رو ثبت کنم، در کنار هم جمعشون کنم و با بررسی اونها، خودم و دنیا رو بهتر ببینم و بشناسم.
- ۰۲/۰۷/۱۷